بعضیوقتها در سینما با فیلمهای بدی برخورد میکنیم که فقط فیلمهای بدی نیستند، بلکه عمل شنیع هستند. راستش اینکه فیلمی بتواند بهطرز خوبی بد باشد خود یک هنرپس وقتی سریالی بعد از یک سال انتظار و لحظهشماری از راه میرسد، آنقدر جوگیر و مجنون هستیم که هرچه باشد را با ولع قبول کنیم. درست مثل روزهایی که از صبح تا شب بیرون از خانه مشغول کار یا دانشگاه هستید و وقتی خسته و کوفته و گرسنه به خانه برمیگردید و وقتی از مادرتان میپرسید: «غذا چیه؟ دارم از گشنگی میمیرم!». و او به جای غذای موردعلاقهتان جواب میدهد: «عدس پلو!»، مثل همیشهیکی-دوتا صحنه و ایدهی باحال دارند یا حداقل میتوانید با تماشای آنها، درسهایی دربارهی ساخت فیلم یاد بگیرید که از فیلمهای خوب نمیتوانید. پس وجودشان لازم است. اما این موضوع درباره که «درگناستون» نام دارد لذت بردم دور ماندن یک سالهام از «بازی تاج و تخت» باشد، اما دلیل اصلیاش به خاطر این است که واقعا با اپیزود خوبی طرفیم. یکی از آن اپیزودهای آرامی که هرچه از فصلهای اول دور شدیم تعدادشان کمتر و کمتر شد. یکی از انتقاداتی که در سالهای اخیر به «بازی تاج و تخت» میشد و خودم هم کم و بیش با آن موافق بودم، این بود که سریال بعد از مشهور شدن شروع به تمرکز روی صحنههای بلاکباستری کرد. صحنههایی که سروصدایش فردای پخش سریال گوشِ تمام اینترنت و مطبوعات را کر کند. این باعث شد تا به مرور خیلی از پیچیدگی خطهای داستانی و تعداد صحنههای اتمسفریکی که کاراکتری فیلمهایی که در دستهی اعمال شنیع بشریت قرار میگیرند صدق نمیکند. تمام کپیهای این فیلمها را باید در بیابان جمع کرد، رویشان بنزین ریخت و سوزاند و باید تمام مدارک و اسناد باقیمانده که به ساخت آنها اشاره میکنند را از بین برد و بعد باید به هر ترتیبی که شده ذهنِ تمام کسانی که در ساخت آنها نقش داشتهاند را پاک کرد. خلاصه باید هر کاری از دستمان برمیآید برای از بین بردن کوچکترین سرنخهایی که ساخته شدن چنین فیلمهایی را تایید میکنند انجام بدهیم. «بیگانه: رستاخیز» (فیلم Alien: Resurrection)، چهارمین قسمت مجموعهی «بیگانه» یکی از این اعمال شنیع است. اگر با یک فیلم مستقل طرف بودیم مطمئنا «رستاخیز» این لقب را به دست نمیآورد. اگر با فیلمی در مجموعهای ضعیف که تمام قسمتهای قبلیاش هم تعریفی نداشتند